آشنایی با استراتژی کانسلیم در انتخاب سهام
مدل CAN SLIM برای انتخاب سهام توسط ویلیام جی.اونیل (مؤسس و رئیس نشریه Investor’s Business Daily) توسعه یافته است. این سیستم در حال حاضر در در چاپ چهارم کتاب پرفروش وی با نام «چگونه از سهام پول بسازیم: یک سیستم برنده در زمانهای خوب و بد» شرح داده شده است. هدف این راهبرد شناسایی شرکتهایی با اصول بنیادی قوی و خرید آنها در زمانی است که در دورههای ثبات قیمت بوده و پیش از آن است که افزایش قیمت عمده داشته باشند.
المانهای CAN SLIM
هفت حرف به کار رفته در عبارت CAN SLIM بر اساس ویژگیهایی کلیدی است که اونیل متوجه شد سهام دقیقاً پیش از آنکه بزرگترین سود قیمتی خود را داشته باشند، از خود بروز میدهند. این ویژگیها در ادامه میآیند:
C = Current Quarterly Earnings سود سه ماهه اخیر
رشد قابل توجه سود هر سهم (EPS) میتواند توجه بازیکنان سازمانی بزرگی را به خود جلب کند و این چیزی است که خود میتواند سبب تغییرات بزرگ قیمتی باشد. بر اساس راهبرد CAN SLIM ، سرمایهگذاران باید به دنبال شرکتهایی با یک نرخ رشد EPS سه ماهه حداقل 25% در آخرین فصل باشند (هرچند که سود 50% تا 100% جذابتر خواهد بود). اگر میخواهید آن سودها پایدار باشند، شرکت باید حداقل 20 % نرخ رشد سود در آخرین سه ماهه و حداقل بازده 17% در سهام داشته باشد.
A = Annual Earnings Growth رشد سودهای سالانه
مادامیکه سودهای سه ماهه مهم هستند، یک شرکت باید رشد سودهای سالانه خود را نیز علنی کند. این کار میتواند به تأیید اینکه شرکت هیچگونه مشکلات زیربنایی مانند کاهش تقاضا برای محصولات آن شرکت، حاشیههای سود رو به زوال یا روندهای منفی صنعت ندارد، کمک کند. سرمایهگذاران CAN SLIM به دنبال یک نرخ رشد EPS سالانه حداقل 25 تا 50% در هریک از 3 تا 5 سال گذشته هستند.
C + A = QUANTITATIVE تحلیل کمی
دو بخش اول سیستم CAN SLIM (درآمدهای سه ماهه و سالانه قوی) مراحل منطقی هستند که تحلیل کمّی را نشان میدهند. زیبایی این سیستم در این است که 5 معیار دیگر را برای انتخاب سهام بکار میبرد.
N = New Product or Service محصول یا خدمات جدید
سومین ویژگی که سرمایهگذاران CAN SLIM به دنبال آن هستند، مقولهای جدید در شرکت است، چه یک محصول، خدمات، مدیرعامل اجرایی جدید یا قیمت بالای سهام باشد، چه یک روند صنعتی مبتکرانه که از راهی برای شرکت سودآوری میکند. وال استریت همیشه در پی شکار بهترینهای بعدی است، خواه یک شرکت کارآفرینی در حال مختل کردن یک صنعت باشد، خواه یک شرکت باسابقه باشد که با تغییر به سمت محصولات جدید، مجدداً در خود سرمایهگذاری میکند. در هر صورت چیز جدیدی وجود دارد که بتواند با سود برابری کند.
مک دونالد: یک مثال عالی برای اینکه چگونه جدید بودن منجر به موفقیت میشود را میتوان در تاریخچه اولیه مک دونالد مشاهده کرد. مک دونالد با معرفی فرنچایزهای [حق امتیاز] فست فود جدید خود، در طی 4 سال (از سال 1967 تا 1971) توانست بیش از 1100% رشد کند. این فقط یکی از چندین نمونه شرکتهایی است که (از طریق انجام یا بدست آوردن چیزی جدید) به چیزهای بزرگی رسیدند و سهامدارانشان نیز پاداش خود را دریافت کردند.
S = Supply and Demand عرضه و تقاضا
قانون عرضه و تقاضا بر تمامی فعالیتهای بازار حاکم است: تقاضای قوی برای عرضه محدود سهام قابل دسترس، سبب افزایش قیمت شده و عرضه بیش از حد سهام همراه با تقاضای ضعیف، سبب کاهش قیمت میشود. سرمایهگذاران CAN SLIM بر افزایشهای شدید قیمت که بوسیله رشد حجم معاملات پشتیبانی شدهاند، نظارت میکنند. این رخدادها نشان دهنده تقاضا (به خصوص از سمت مدیران صندوقهای سرمایهگذاری مشترک و دیگر سرمایهگذاران سازمانی) است که میتواند حتی به تغییرات قیمتی بزرگتر منجر شود.
L = Leader or Laggard رهبر یا پیرو
در هر صنعتی، شرکتهایی هستند که برای سهامدارانشان سودهای بزرگی به ارمغان میآورند و نیز شرکتهایی وجود دارند که کند هستند و سودهایی بدست میآورند که در بهترین حالت، متوسط است. سرمایهگذاران CAN SLIM با توجه به ایده خرید رهبر و اجتناب از پیرو، به دنبال قدرت نسبی قیمت یک سهم هستند تا مابین این دو تفاوت قائل شوند. بازه قدرت نسبی قیمت یک سهم از 1 تا 99 است؛ برای مثال رتبه 75 به این معناست که شرکت از 75% سهام درون گروه بازاری خود در طول یک دوره زمانی خاص، عملکرد بهتری داشته است. سرمایهگذاران CAN SLIM به دنبال سهامی هستند که قدرت نسبی قیمت حداقل 70 داشته باشد. با این حال بطور کلی سهام در بازه 80 تا 90 احتمال بیشتری دارد که بزرگترین سود دهنده باشند.
I = Institutional Sponsorship حمایت نهادی
این ویژگی اشاره به این دارد که آیا سهام متعلق به بانکها، صندوقهای سرمایهگذاری مشترک و دیگر سرمایهگذاران سازمانی است یا نه. چنین مالکیتی را میتوان به عنوان تأیید مثبت از یک برنده بالقوه در نظر گرفت. سرمایهگذاران حرفهای گروهی از تحلیلگران را تحت اختیار دارند که هزاران سرمایهگذاری بالقوه را بررسی میکنند. هنگامیکه یکی از آنان اقدام به خرید سهمی کرد که شما در نظر گفته بودید، این کار میتواند تقاضا برای آن سهم را افزایش دهد و بطور بالقوهای منجر به بالا رفتن قیمت آن سهم شود. سرمایهگذاران CAN SLIM باید روی سهامی تمرکز داشته باشند که حداقل 3 تا 10 مالک سازمانی داشته باشد.
M = Market Direction جهت بازار
آخرین ویژگی در مدل CAN SLIM جهت بازار است. به هنگام انتخاب سهام شناسایی این که در بازار گاوی هستید یا خرسی، همیشه اهمیت دارد. سرمایهگذاران CAN SLIM بر این عقیده هستند که شما باید طبق بازار سرمایهگذاری کنید نه در تضاد با آن. نظریه مبنا در این قسمت آن است که بر اساس CAN SLIM ، 3 سهم از هر 4 سهم هماهنگ با جهت بازار حرکت میکنند که این امر بوسیله شاخصهای اصلی (مانند NASDAQ ، The S&P 500 و DJIA) اندازهگیری شده است. طبق این نظریه اگر به هنگام روند صعودی بازار سهمی را خریداری کنید، خزید شما 75% درست است، بالعکس آن اگر در زمان نزول بازار سهمی بخرید، 75% خرید شما اشتباه خواهد بود.
یک ویژگی به ویژگی دیگری هدایت میکند
مهم است که به خاطر داشته باشید که این 7 ویژگی با هم کار میکنند. به عنوان مثال زمانیکه رشد بزرگ سود و یک محصول یا خدمات جدید (ویژگیهای C ، A و N در مدل CAN SLIM) با یکدیگر اتفاق میافتد، میتواند توجه مدیران صندوقهای سرمایهگذاری مشترک و دیگر سرمایهگذاران سازمانی را به خود جلب کند. این جلب توجه میتواند منجر به ویژگی S در سیستم CAN SLIM (عرضه و تقاضا) شود که قادر به بالا بردن قیمت سهام و … میباشد. سرمایهگذاران CAN SLIM نگاهی به «تصویر کلی» داشته و درک میکنند که چگونه هر کدام از ویژگیها به تنهایی بر ویژگیهای دیگر تأثیر میگذارد (یا از آنها تأثیر میپذیرد).
نویسنده: جین فالگر